معنی آرزوی متعالی

حل جدول

آرزوی متعالی

ایده آل

ایده‌آل


هدف متعالی

آرمان

لغت نامه دهخدا

متعالی

متعالی. [م ُ ت َ] (اِخ) یکی از نامهای خدای تعالی. (تاج العروس ج 10 ص 253).

متعالی. [م ُ ت َ] (ع ص) بلند شونده. اسم فاعل از تعالی که به کسر لام است باب تفاعل از ناقص، مأخوذ از علو. (غیاث) (آنندراج):
ذات تو به اوصاف محاسن متحلی است
وز جمله ٔ اوصاف مساوی متعالی است.
سوزنی.
نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب... اگر سایه بر ذره ٔ خاک افکند آن ذره بر خورشید نور گسترد. (سندبادنامه ص 344). قدر او از عدوای اقبال و دولت او متعالی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284). والی آن بقعه در کفر و کنود غالی است و به نخوت طغیان و عنود متعالی و مستحق است. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 354). حضرت عالی منزلت ممالک مدار، متعالی منقبت. (حبیب السیر). || بزرگوار. (دهار) (السامی فی الاسامی). و رجوع به تعالی و متعال شود.


آرزوی

آرزوی. [رِ] (اِ) آرزو، در تمام معانی.


آرزوی دل

آرزوی دل. [رِ ی ِ دِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) مراد. کام. غایت مقصود:
آخر ای آرزوی دل تا کی
در دل این آرزو فروشکنم ؟
حسن غزنوی.

فرهنگ فارسی هوشیار

متعالی

متعال در فارسی: والا برین اپر گر بالستیک برزشمند بر شونده ‎ (اسم) بلند شونده، (صفت) بلند رفیع. یا حکمت متعالی. مابعدالطبیعه.

فارسی به عربی

متعالی

متسام

فرهنگ معین

متعالی

(مُ تَ) [ع.] (اِفا.) رفیع، بلندپایه.

فرهنگ عمید

متعالی

بلند‌پایه، بلند و رفیع،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

متعالی

برین، فرایاز، والا

مترادف و متضاد زبان فارسی

متعالی

بلند، عالی، متعال، والا، رفیع

فرهنگ فارسی آزاد

متعالی، متعال

مُتَعالِی، مُتَعال، بلند شونده، رفیع گردنده، بلند و رفیع، عالی، والا مقام،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

آرزوی متعالی

775

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری